هم چنان نفس کشیدن تعطیل!

بیشتر از دو هفته است که سازمان هواشناسی وعده از راه رسیدن سامانه بارشی به تهران را میدهد و هم چنان هیچ خبری نیست. آلودگی هوای تهران در شرایط قرمز قرار دارد. مسوولان زیر بار منفعت گیری از سوخت مازوت نمیروال و یقیناً که بنزین بیکیفیت را هم قبول ندارند. اکنون این همه آلودگی از کجا بر سر این شهر و دیگر کلانشهرهای ایران از جمله اصفهان آوار شده است معلوم نیست.
بیشتر از دو هفته است که سازمان هواشناسی وعده از راه رسیدن سامانه بارشی به تهران را میدهد و هم چنان هیچ خبری نیست. آلودگی هوای تهران در شرایط قرمز قرار دارد. مسوولان زیر بار منفعت گیری از سوخت مازوت نمیروال و یقیناً که بنزین بیکیفیت را هم قبول ندارند. اکنون این همه آلودگی از کجا بر سر این شهر و دیگر کلانشهرهای ایران از جمله اصفهان آوار شده است معلوم نیست. مساله اینجاست که اکنون مسوولان برای شانه خالی کردن از بار مسوولیت مساله دزدی ابرها را پیش کشیدهاند. مسالهای که از لحاظ علمی اثبات شده نیست. اینکه تهران هر روز هوایش بیشتر از روز قبل آلوده میبشود اینکه مدارس باز است و بچهها به مدرسه میروال. کمیته ضروری تشکیل جلسه میدهد. شهرداری و دیگر سازمانهای موظف اجرای قانون هوای پاک سکوت اختیار کردهاند و یقیناً در این بین از رییس دولت هم خبری نیست این سوال را نقل میکند که چه مقدار دیگر مردم باید هوای آلوده به سرب و دیگر آلایندهها را تنفس کنند چند نفر دیگر باید به علت آلودگی هوا جان به جانآفرین تسلیم کنند و چند جنین دیگر باید به دلیل همین آلودگی هوا سقط شوند و چند نوزاد دیگر با مشکلات عدیده به دنیا بیایند تا شاید بالاخره مسوولان به این نتیجه برسند که نه تنها تهران که اکثر شهرهای ایران دیگر جای نفس کشیدن ندارند. این همه بیتدبیری و بیتوجهی به سلامت افراد از کجا سرچشمه میگیرد. اینکه مسوولان ادعا میکنند اجرای قانون جوانی جمعیت باید با جدیت جستوجو بشود تا کشور از خطر سالمندی نجات پیدا کند کدام زیر ساخت مناسب برای اجرای شدن این قانون را فراهم کردهاند. مگر میبشود این همه روزهای آلوده داشت و مسوولان هیچ اقدامی برای نجات جان مردم نکنند. کارگران مجبورند سر کار حاضر شوند. کارمندان نمیتوانند دور کاری کنند. چرخ اقتصاد آنقدر لنگ میزند که خبری از تعطیلی برای سلامت افراد نیست. در این هوای آلوده خیابانها شلوغ است. شهر شلوغ است. ترافیک سنگین در همه سطح شهر گسترده است. وقتی ماشینهای غیر استاندارد با سوخت غیر استاندارد راهی خیابانها میشوند دیگر نمیتوان انتظاری جز این داشت. سنگینی این هوای آلوده چطور ممکن است اجازه بدهد پای ابر و بادی به هوای شهر باز بشود. مساله ابر دزدی نیست مساله بیمسوولیتی مسوولانی است که مسائل مهم را نادیده گرفته و به اموری میپردازند که اصلا با جان انسانها سر و کار ندارند. مساله این است که جان انسانها در این سرزمین اهمیت خود را از دست داده و مردم به این واقعیت تلخ پی بردهاند که جانشان برای مسوولان ارزشی ندارد. مگر میبشود این همه اختلاسهای میلیارد دلاری را نادیده گرفت در حالی که میشد با درصد از این پولها اعتبار ملزوم برای اجرایی شدن قانون هوای پاک را فراهم کرد و جان مردم را نجات داد. این شرایط قرار است تا کی ادامه پیدا کند تا زمانی که مردم در خیابانهای شهر دیگر توان نفس کشیدن نداشته باشند و یک به یک جان ببازند. این شرایط قرار است تا کی ادامه پیدا کند تا وقتی که اورژانس بیمارستانها مملو از آدمهایی شوند که مشکل تنفسی پیدا کردهاند. مساله اینجاست که سیستم درمانی هم دیگر همانند اسبق نمیتواند با مشکلاتهای اینچنین دست و پنجه نرم کند اکنون به وضوح در تمامی بیمارستانها اعم خصوصی و دولتی کمبود کادر درمان حس میبشود. باز هم سوال این است تا کی قرار است مردم در این شرایط بغرنج به نفس کشیدن ادامه دهند؟!