آیا بین مغز مردان و مغز زنان تفاوتی وجود دارد؟

این سوال که آیا تفاوت محسوسی بین مغز مردان و زنان وجود دارد، یکی از او گفت و گوبرانگیزترین سوالها در تاریخ علوم اعصاب است. همان گونه که میانگین قد مردان و زنان با هم فرق دارد، در اینجا هم تفاوتهایی وجود دارد اما این که تفاوتها چه مقدار عمیق می باشند و آیا اهمیتی دارند، نوشته پیچیدهتری است.
دیدگاه تاریخی
ایده وجود تفاوت بین مغز مردان و زنان، در قرن نوزدهم به شدت ترویج اشکار کرد. بهنوشتهی آیافال ساینس، در این دوران، جامعه ناظر سختی فزایندهای ازسوی زنان برای داشتن حقوق زیاد تر و شراکت در جامعه می بود. به دلایلی، این کار جهت ناراحتی مردانی شد که از انحصار کل قوت و نفوذ برخوردار بودند و جامعه علمی را بر آن داشت شواهدی اراعه کند که نشان میداد زنان ناتوان و ضعیف می باشند.
ایدهای که نقل شد، ساده می بود: مغز بزرگتر به معنی هوش زیاد تر است و تعداد بسیاری از اندازهگیری غیردقیق مبتنیبر جمجمه انگار ثابت میکردند مردان مغز بهتری دارند. اگرچه این تئوری دربرابر بازدیدهای دقیقتر مقاومت نکرد و از اعتبار افتاد. گروهی از ریاضیدانان با اثبات این نوشته که برخی از کوچکترین سرها در نمونه مورد مطالعه آنها به گروهی از کالبدشناسان مرد مشهور تعلق داشت، تئوری مذکور را از اعتبار انداختند.
مورد فوق تنها تلاش یا آخرین تلاش برای منفعت گیری از تفکر علمی بهمنظور نشان دادن تفاوتهای تغییرناپذیر بین دو جنس نبوده است. ادوارد کلارک، پزشک و استاد دانشکده پزشکی هاروارد در سال ۱۸۷۵ در کتاب خود استدلال کرد قرار دادن زنان درمعرض راه حلهای آموزش شبیه آموزش مردان، با خطر نورالژی، بیماری رحم، هیستری و دیگر اختلالات سیستم عصبی همراه است، به این علت، پسران را باید به روش خاص مردانه و دختران را باید به روش خاص زنانه آموزش داد.
ایدههای شبیه حتی تا قرن بیستویکم هم در آموزش و پرورش وجود داشت. تا نزدیک به یک دهه پیش، در برخی از کشورها از معلمان خواسته میشد کلاسهای ریاضی و انگلیسی پسران و دختران را از هم جدا کنند که یقیناً تعداد بسیاری آن را رد میکردند.
سوالات تازه، اما هم چنان بدون جواب
در عصر نوار مغز، پتاسکن و امآرآی، انرژی بسیاری صرف اشکار کردن تفاوتهای تشریحی یا عملکردی بین مغز مردان و مغز زنان شده است. مقالههای بسیاری از این نوشته حمایتمیکنند، اما مطالعات بسیاری نیز در سمت روبه رو قرار دارند. برای مثال، مروری در سال ۲۰۲۱ توسط لیس الیوت، عصبشناس دانشکده پزشکی شیکاگو مفهوم دوشکلی بودن جنسی مغز انسان را رد کرد.
این نوشته که مردان بهطور متوسط مغز بزرگتری دارند، حقیقت دارد و علت آن است که مردان بهطور متوسط جثه بزرگتری دارند. تفاوتهای شبیه که برخی از آنها حتی بارزتر است، را میتوان در دیگر اعضای بدن نیز مشاهده کرد.
زیاد تر تفاوتهای مغزی که عموما توسط افراد سنتی تبلیغ میبشود، از اختلاف اندازه نشات میگیرد و ارتباطی با جنسیت ندارد. برای مثال، جسم پینهای را درنظر بگیرید. جسم پینهای بخشی از ماده سفید مغز به شکل رشتههای عصبی است که دو نیمکره مغز را به هم متصل میکند.
هنگامی توانایی جدیدی میآموزیم، مغز ما ازنظر فیزیکی تحول میکند
مقالهای در سال ۱۹۸۲ نشان داد بخشی از جسم پینهای در مغز زنان بزرگتر است. این حقیقت مورد دقت قرار نگرفت که تفاوت ازنظر آماری معنادار نبوده است و این تفکر ترویج اشکار کرد. بهنظر میرسید این ایده توضیح دقیقی برای برخی از تفاوتهای شناختهشده در نحوه تفکر مردان و زنان اراعه میدهد. استدلالی که نقل شد، این چنین می بود: جسم پینهای کوچکتر معادل اتصالات کمتر بین نیمکرههای راست و چپ است. این کار باید به دو نیمکره اجازه دهد عملکردهای جداگانه فرضی خود را بهطور کارآمدتری انجام بدهند و به مردان درزمینههای ریاضیات و علوم برتری میدهد، درحالیکه زنان دائما دچار تعامل بین نیمههای عاطفی و منطقی ذهنشان می باشند. پژوهشهای تازه این ایده را رد کرده است که تفاوت در اتصال بین دو نیمکره عامل تفاوت رفتاری بین زنان و مردان است.
مورد دقت قرار گرفتن این چنین یافتههایی، جنبه فرد دیگر از او گفت و گو یعنی «سوگیری انتشار کردن» را مشخص می کند. با دقت به این که این تفکر در تعداد بسیاری از جوامع ریشهدار است که برخی موقعیتها مناسب مردان است، شگفتیآور نیست پژوهشهایی که از این دست ایدههایی حمایتمیکنند، دقت بیشتری را به خود جلب میکنند.
دانشمندان علوم اعصاب مدرن هر روز دانش بیشتری دراینباره به دست میآورند که مغز انسان چه مقدار انعطافپذیر است.
هنگامی توانایی جدیدی کسب میکنیم، مغز ما ازنظر فیزیکی تحول میکند. نمونه کلاسیک این نوشته رانندگان تاکسی در لندن است که تحت برنامه آموزشی خاصی قرار گرفتند تا مطرح پر پیچوخم خیابانهای شهر را برای بسپارند. این برنامه ساختارهای مغز رانندگانی را که در آزمون قبول شدند، تحول داد و ماده خاکستری هیپوکامپ مغز آنها را افزایش داد. (هیپوکامپ با حافظه فضایی در ربط است.)
اشکار نیست تفاوت بین مغز مردان و زنان از کجا ناشی میبشود
تواناییهای فرد دیگر همانند یادگیری ابزار موسیقی نیز روی مغز آثاری برجای میگذارد. براینمبنا، تفاوتهای بین مغز افراد امکان پذیر زیاد تر به ازمایش ها متفاوت آنها مربوط بشود تا به جنسیت زیستی آنها.
نحوه برخورد با دختران و پسران در جامعه نیز میتواند بر رشد مغز آنها تاثییر بگذارد. در این راستا، سوگیری جنسیتی در اسباببازیها و این چنین این نوشته که آیا فشارهای اجتماعی آینده شغلی دختران را تحتتاثییر قرار میدهد، مورد مطالعه قرار گرفته است.
برخی پژوهشها نشان دادهاند ترجیحات برای اسباببازیهای کلیشهای نر یا ماده حتی در میمونها نیز وجود دارد که درمعرض تبلیغات مرتبط نبودهاند. اما در شرایطی که زیاد تر افراد در محیطی رشد میکنند که در آن جنسیت کودکان حتی بر نحوه سخن زدن بزرگسالان با آنها تاثییر دارد، بهراحتی نمیتوانیم بگوییم تفاوت بین مغز زنان و مردان ذاتی است یا نه.
تفاوت در خطر ابتلا به بیماری های مغزی
نقطه او گفت و گوبرانگیز دیگر این است که برخی از اختلالات روانی، عصبی و رشد یک جنس را زیاد تر تحتتاثییر قرار میدهد. چطور میتوان این کار را با چیزی بهجز تفاوتهای بنیادین در مغز آنها گفت؟
مطالعهای که سال ۲۰۲۰ در مجلهی PNAS انتشار شد، نشاندهنده تفاوت در اندازه برخی از نواحی مغز بین مردان و زنان و این چنین الگوهای متفاوت گفتن ژنهای مرتبط با کروموزومهای جنسی می بود. نویسندگان نظر کردند کسب دانش زیاد تر درمورد الگوهای گفتن ژن خاص جنسیت میتواند اطلاعات بیشتری را درموردی تفاوتهای جنسیتی در بیماریهای مغزی نشان دهد.
یقیناً نمیتوانیم این حقیقت را نیز نادیده بگیریم که برخی از تفاوتهای جنسی پیشنهادشده در بیماریها حقیقت ندارد. یکی از مثالها اوتیسم است که وقتی فکر میشد منحصرا مردان را تحتتاثییر قرار میدهد. بر پایه «تئوری سازماندهی مغز» این چنین فکر میشد که هورمونهای جنسی در طول رشد جنین مغز او را تحتتاثییر قرار خواهند داد و او را مستعد ابتلا به اوتیسم میکنند. اخیراً دانشمندان فهمیدن بهتری از ابراز متفاوت اوتیسم در دختران و زنان پیدا کردهاند و این کار تبدیل تشخیصهای زیاد تر در بین زنان و دختران شده است.
چه نتیجهای میتوان گرفت؟
میتوان با مطمعن او گفت بین مغز مردان و زنان تفاوتهایی وجود دارد، اما درمورد این که این تفاوتها از کجا نشات میگیرند، مطالعات بیشتری باید انجام بشود.
در این راستا، شراکت برابر مادهها (چه انسان و چه غیرانسان) در پژوهشها اغاز خوبی است. این چنین اگر مغز را بهگفتن تابعی از زندگی و تجریبات قبل و نه فقط کروموزومهای جنسی خود ببینیم، امکان پذیر به جوابهای دلنشینتر و آموزندهتری دست اشکار کنیم. خوشبختانه، اکنون حداقل در زیاد تر جهان، تعداد کمتری از این تواناییهای بالقوه تغییردهنده زندگی فقط در اختیار مردان است.